کودکانه
کودکانه
دختر های چادری
نوشته شده در تاريخ جمعه 12 خرداد 1391برچسب:, توسط دختر چادری |

مقاله: حجاب در روانشناسی

مقدمه:

هر انسانى، با هر نظام فكرى، افعال اختيارى‏اش را به منظور رسيدن به اهدافى كه آن‏ها را پسنديده و خوب تشخيص داده، انجام مى‏دهد؛ به عبارت ديگر، تمام افعال ارادى آدمى، تابع حسن و قبحى است كه تشخيص مى‏دهد. «حجاب و بى‏حجابى» نيز از اين چارچوب برون نيست.
عده‏اى حجاب را نيك مى‏دانند و بدان پايبندند و در مقابل، بى‏حجابى را زشت مى‏شمارند و از آن بيزارى مى‏جويند؛ چنان كه گروهى بى‏حجابى را پسنديده، به آن اهتمام مى‏ورزند و حجاب را عملى زشت دانسته، دامن خود را از آن پاك مى‏سازند. اين نوشتار، فارغ از دليل‏هاى عقلى و نقلى و مقتضيات فطرى در پى بررسى آثار اين دو پديده است و خوبى و بدى و زشتى و زيبايى هر يك را مى‏نماياند تا هر كس با تدبير در آثار آن دو، راه صواب پيش گيرد.


دامنه تأثير رفتارها:

بى‏ترديد زندگى اجتماعى - خواه بر استدلال عقلى و خواه برخواسته فطرى و خواه بر بنيان قراردادهاى اجتماعى و... بنا شده باشد - از تأثير و تأثّر متقابل افراد و عملكرد آن‏ها تهى نيست. خوبى‏ها و زيبايى‏ها براى فرد و خانواده و جامعه مفيدند و زشتى‏ها و بدى‏ها نيز به همه زيان مى‏رسانند. و تأثير خود را بر تمام اعضا و اركان جامعه به جا خواهند گذاشت.

همنوايى آهنگ تكوين و تشريع‏:


مدبّر آفرينش كه خواهان تداوم نسل بشر است، خود، به قلم تدبير و تكوين، جاذبه‏هاى عقلى، اجتماعى، فطرى و زيستى - جنسى را در آدميان و حتّى حيوانات و گياهان به وديعت نهاده تا در پرتو جذب و انجذاب درونى هميشگى شعله وجودشان را بر افروخته نگهدارند. خالق هستى براى بقاى ديگر موجودات تنها همين جذب و انجذاب را كافى دانسته، ولى براى بقاى نسل بشر مسؤوليت سپارى را نيز از نظر دور نداشته است؛ زيرا بشر چون جانوران و گياهان نيست كه نسل وى تنها با جاذبه‏هاى زيستى - جنسى و عشق ورزى آزاد پايدار ماند. نوزاد انسان پس از تولّد به تغذيه، نگهدارى و پرورش درست نيازمند است و بدون مراقبت‏هاى بهداشتى، زيستى و... فرصت حيات نمى‏يابد. بر اين اساس، معمار هستى كه نهاد آدمى را آن گونه سرشت، برگنبد تشريع اين گونه نوشت كه ازدواج محبوب‏ترين بنيادها براى بنا نهادن كانون تولّد و مهد پرورش و رشد نوع انسان است‏1، تاهم جذب و انجذاب به محيط خانواده محدود گردد و هم نسلى سالم و متعادل پرورش يابد. چون جذب و انجذاب لجام گسيخته هرگز به بقاى نسل تن نمى‏دهد و آن را مزاحم عشق ورزى خود مى‏بيند؛ همان‏گونه كه نسل ناسالم، پدر و مادرى نمى‏شناسد تا آن نژاد را استمرار بخشد2. به اين منظور، انتظار مى‏رود معمار نظام تكوين و تشريع در راه نيل به خواست خود، به تدبير و تشريع لازم دست يازد و اسباب رسيدن به آن هدف را تشريع فرمايد. «حجاب» در شمار اين اسباب جاى دارد. اينك در اين نوشتار، با پرداختن به برخى آثار تربيتى و روان شناختى اين دو پديده، سودمندى و ضرر آفرينى هر يك را هويدا مى‏سازيم تا هر كس خود آگاهانه تصميم گيرد.

حجاب و رشد شخصيت‏:

شخصيت؛ مجموعه افكار، عواطف، عادت‏ها و اخلاقيات يك انسان است كه به تمايز وى از ديگران مى‏انجامد3؛ به عبارت ديگر، مجموعه صفات و ويژگى‏هاى جسمى، روانى و رفتارى كه هر انسان را از انسان‏هاى ديگر متمايز مى‏سازد، شخصيت نام دارد4. بر اين اساس، هر كس شخصيتى دارد كه خود را با آن معرفى مى‏كند. و ديگران نيز او را به همان ويژگى‏ها مى‏شناسند. در، «روان‏شناسى كمال» انسان رشد يافته كه انسان خواستارِ تحققِ خود (actualizing person - The Self) معرفى مى‏گردد، اين گونه توصيف شده است: انسانى كه نيازهاى سطوح پايين (نيازهاى جسمانى، ايمنى، تعلق، محبت و احترام) را پشت سر نهاده، در صدد استفاده از توانايى‏ها و قابليت‏هاى خود است و به دنبال به فعليّت رساندن خويشتن و تحقق خويش است‏5. اريك فروم انسان رشد يافته را انسان بارور (Productive person) معرفى مى‏كند و در تعريف او مى‏گويد: وى انسانى است كه نيازهاى روانى‏اش را از راه‏هاى بارور و زايا و خلاق ارضا مى‏كند6. به عقيده اريك فروم مؤثرترين عامل در رشد شخصيت انسان برآوردن معقول نيازهاى روانى است كه حيوانات پست اين نوع نيازها را ندارند. انسان سالم نيازهاى روانى - نه نيازهاى جسمانى مانند گرسنگى، تشنگى، جنسى و...- خود را از راه‏هاى خلاّق ارضا مى‏كند و اشخاص ناسالم از راه‏هاى نامعقول‏7. اكنون بايد ديد فرصت رشد شخصيت با رعايت حجاب بيش‏تر فراهم مى‏گردد يا با عدم رعايت آن؟ انسانى كه پيوسته نگران زيبايى خود است و بيش‏تر در جهت معرفى پيكر خود مى‏كوشد، بهتر مى‏تواند قابليت‏هاى خود را بشناسد و به فعليت برساند يا آن كه سر در باغ انديشه دارد؟ آيا توجّه به نيازهاى جسمانى و سطحى به انسان امكان رشد مى‏دهد يا توجّه به نيازهاى عالى و مخصوص انسان‏ها؟ آيا غرق شدن در خود نمايى و جلب توجّه ديگران مسير منتهى به يافتن خويشتن است؟ انسانى كه زندگى‏اش تحت فرمان و اراده‏اش نيست، در حس هويّت يابى خود (of Identity A Sense) دچار شكست شده است‏8 تا چه رسد به آن كه هويّتش را به كمال رساند. زيرا سليقه و خواست ديگران در زندگى‏اش تأثير مى‏گذارد و چنان زندگى مى‏كند كه ديگران مى‏پسندند، نه آنگونه كه خود مى‏پسندد.

بى‏حجاب در انديشه نمايش خود و زيبايى خويش است. اين امر كه عقده حقارت (inferority complex) انسان را مى‏نماياند، زمينه رشد و تعالى وى را نابود مى‏سازد؛ در حالى كه زن مانند مرد يك انسان است و بايد از نظر انسانى رشد و تكامل يابد. كسى كه با نمايش زيبايى خود و گزينش پوششى ويژه در انديشه جلب نظر ديگران به سر مى‏برد، در حقيقت مى‏خواهد با تكيه بر جذابيت‏هاى ظاهرى خويش و نه اصالت‏ها و ارزش‏هاى متعالى خود، جايى در جامعه بيابد. در واقع او از اين طريق اعلام مى‏دارد، آنچه برايش اصل است و اهميّت دارد، «زن بودن» او است نه انسانيت و انديشه و لياقت و كارآيى‏اش. چنين فردى قبل از همه اسير خويش است و به مغازه‏دارى شبيه است كه پيوسته در انديشه تزيين ظاهر و تغيير دكور خود به سر مى‏برد و فرصت پرداختن به آرزوهاى بزرگ‏تر را نمى‏يابد9.

حجاب و حرمت خود (احساس ارزشمندى):

از نظر روان‏شناسى، قطعى‏ترين عامل رشد انسان «ميزان ارزشى» است كه هر فرد براى خود قائل است‏10؛ به عبارت بهتر، نافذترين عامل رشد روانى و شخصيتىِ انسان، سطح حرمت خود (esteem - Self) او است. درجه ارزيابى فرد از خود، حرمت خود خوانده مى‏شود و در واقع باز خوردى از مورد قبول بودن و مورد قبول نبودن به شمار مى‏آيد. اين قضاوت در قالب رفتارهاى كلامى و غير كلامى بروز مى‏كند و گستره‏اى است كه فرد خود را در آن پهنه توانا، مهم، موفق و با ارزش و يا ناموفق و بى‏ارزش مى‏داند11.

چنان كه گذشت، «سطح حرمت خود» در سازش يافتگى هيجانى، اجتماعى و عاطفى تأثير بسيار دارد و از عوامل تعيين كننده اساسى در شكل‏دهى الگوهاى رفتارى و عاطفى است؛ به گونه‏اى كه ترديد افراد در ارزشمندى‏شان به ناتوانى در رسيدن به زندگى عاطفى موزون مى‏انجامد. اين افراد همواره از آشكار شدن ناتوانى‏هاشان هراسناكند و صحنه را ترك مى‏كنند. از طرفى خلاقيت با «سطح حرمت خود» رابطه كاملاً مستقيم دارد12.

به راستى آيا برهنه شدن و كشاندن رفتارهاى جنسى به كوچه و خيابان به آدمى ارزش مى‏دهد و انسان را از احساس ارزشمندى بهره‏مند مى‏سازد؟ البتّه شايد احساس رضايت آنى و زود گذر پديد آورد، ولى كم‏تر كسى است كه بر خوردارى از اين حالت و رفتار را ارزش تلقى كند و شخص برخوردار از اين روحيه را ارزشمند بداند. افزون بر اين، تأمين هر خواسته‏اى هميشه با احساس رضايت همراه نيست. در جامعه‏اى كه برهنگى تمام شريان‏هاى آن را پر كرده و زن و مرد همواره در حال مقايسه داشته‏ها و نداشته‏هاى خويشند، انسان‏ها در تشويش مستمر و دلهره هميشگى فرو مى‏روند؛ زيرا رقابت و مقايسه در ميدانى رخ مى‏نمايد كه ظرفيت رقابت ندارد و بدين سبب، آدمى به تنوع طلبى حريصانه كشيده مى‏شود. بى‏ترديد تا وقتى اين انديشه فضاى ذهن آدمى را آكنده است، فرصتى براى بروز خلاقيت و ابتكار باقى نمى‏ماند. ذهنِ مشغول به تصاحب دل ديگران و جلب نظر مردان و پسنديده شدن، هرگز انديشه علمى را بر نمى‏تابد و نمى‏تواند يافته‏اى تازه عرضه كند. او در پى آن است كه در وضعيت موجود پسنديده شود نه آن كه وضعيت را تغيير دهد و با ابتكار و خلاقيت، طرحى نو در اندازد. از سوى ديگر، از آن‏جا كه احساس بى‏ارزش بودن تمام وجود اين افراد را پر كرده است، در پى جبران اين كمبود بر مى‏آيند و چون آسان‏ترين راه رسيدن به اين احساس، مقبول ديگران واقع شدن است، از طريق *** و عرضه پيكر خود در اين مسير گام بر مى‏دارند تا به شكلى، احساس ارزشمندىِ از كف رفته خود رإ؛ ّّ جبران كنند. در حالى كه شخص بر خوردار از حجاب هرگز چنين نيازى را احساس نمى‏كند. در نگاه او بهترين راه جبرانِ احساسِ ارزشمندى آن است كه خود را از دسترس بيگانگان دور نگهدارد و مقام و موقعيت خود را پايين نياورد13. گويا از همين رو است كه ويل دورانت مى‏گويد: زنان دريافتند كه دست و دل بازى مايه طعن و تحقير است.

بنابراين، چنين افرادى هم ارزشمندى را از كف داده‏اند و هم در جبران آن به بيراهه رفته‏اند. راه رسيدن به احساس ارزشمندى پايدار، رفتن در پى كسب صفات ارزشمند و پايدار است.

انسان بر خوردار از حجاب، با دور نگهداشتن خود از دسترس ديگران، سطح ارزشمندى خود را ارتقا مى‏بخشد تا آن‏جا كه مرد، نيازمندانه به آستان وى روى مى‏آورد. بى‏ترديد اگر زنان اين مفهوم را به طور كامل درك كنند، به پوشيده داشتن و مخفى ساختن پيكر خويش بيش‏تر گرايش نشان مى‏دهند14 و پى خواهند برد كه راه احساس ارزشمندى در دسترس و مقبول بودن لحظه به لحظه نيست. راسل مى‏گويد: از لحاظ هنرى، مايه تأسف است كه بتوان به آسانى به زنان دست يافت. ويل دورانت نيز مى‏گويد: آنچه مى‏جوييم و نيابيم عزيز و گرانبها مى‏گردد15.

ويليام جيمز به صراحت توصيه مى‏كند: زنان عزّت و احترامشان به اين است كه به دنبال مردان نروند، خود را مبتذل نكنند و خود را از دسترس مردان، دور نگهدارند.

پس حجاب احساس ارزشمندى است؛ كه موقعيتى بلند مرتبه براى زنان پديد مى‏آورد و مردان را در محدوديت فرو مى‏برد. اگر چه در بيان به زنان گفته مى‏شود كه پوشيده بيرون آييد؛ ولى واقعيت آن است كه به مرد گفته مى‏شود، بهره بردارى جنسى در همه جا ممنوع. چون راه چشم را كه نافذترين كانال حسىِ مردان است، نمى‏توان سد كرد.

حجاب و استحكام خانواده‏:

خانواده با اهميّت‏ترين نهاد اجتماعى است. خانواده كانون عشق و اميد و تحقق آرزوهاى آدمى و مركز تولّد و پرورش نسل بشر است؛ به گونه‏اى كه هيچ جامعه‏اى نمى‏تواند بدون خانواده پايدار بماند. در معارف الاهى خانواده مهم‏ترين جايگاه پرورش انسان است. قرآن كريم همسران را «لباس» يكديگر مى‏داند و بدين ترتيب نقش هر يك را معيّن مى‏كند. زن و شوهر نزديك‏ترين افراد به يكديگرند و چون لباس، يكديگر را از آفات و آسيب‏هاى عفت سوز و ايمان برانداز حفظ مى‏كنند16. افزون بر اين، آن‏ها مانند لباس، مايه وقار و آراستگى يكديگرند. بى‏ترديد اين نقش در پرتو تفاوت زن و شوهر شكل مى‏گيرد. چنانچه زن و شوهر از تعهدات خانوادگى رها باشند، نمى‏توانند براى يكديگر چون لباس به شمار آيند و عفت و وقار و شخصيت هم را پاس دارند. حجاب از لوازم سامان يافتن چنين بنيادى است و بى‏حجابى با آن تعارض آشكار دارد؛ زيرا بى‏بند و بارى در پوشش، بى‏بند و بارى در تحريك و احساس نياز را در پى دارد و تأمين نيازهاى شعله‏ور بنياد خانواده را نشانه مى‏رود17.
غريزه جنسى يكى از علل مهم ازدواج و به وجود آمدن خانواده است؛ امّا براى پايدارى‏اش كافى نيست. بعد از ازدواج به تدريج با گذر زمان اهداف جديد شكل مى‏گيرد؛ خواسته‏هاى زيستى و جنسى اندك اندك جاى خود را به نيازهاى روانى و امنيتى و عاطفى و شناختى مى‏دهد و ديگر سرمايه عشق ورزى به تنهايى براى تأمين اهداف خانواده و خواسته‏ها كافى نيست. نخستين شرط دستيابى بدين اهداف و تأمين خواست‏هاى جديد، آن است كه زن و شوهر از هويّت و خواست‏هاى فردى دست شويند و به سوى پى ريزى هويتى جمعى گام بردارند. چنانچه هر كس فقط خواهش خويش را پى گيرد؛ زن در جهت تجمل و خودنمايى و مورد پسند واقع شدن در اجتماع و جلب توجّه مردان گام بردارد؛ در دغدغه مقبوليت خويش فرو رود و نقش مادرى را به فراموشى سپارد؛ و از آن سوى مرد در انديشه رسيدن به تمكين‏هاى نوتر و پر رونق‏تر به سر برد و نقش پدرى را فراموش كند، بنيان خانواده بر باد مى‏رود. بى‏ترديد كانون خانواده با امورى چون توجّه به لباس و بدن و روى و موى و انگشت نما شدن و مشخص‏تر معرفى كردن خود، پيوند تنگاتنگ دارد و پرداختن بدين امور و فراموش كردن اهداف خانواده و نيازهاى برتر، پايه‏هاى خانواده را متزلزل مى‏سازد.

حجاب و مسؤوليت پذيرى‏:

هر كس در برابر خود و ديگران مسؤول است. انجام موفقيت‏آميز مسؤوليت به استعداد و برخوردارى از توانمندى‏هاى متناسب و ظرفيت‏هاى روان شناختى و جسمى نياز دارد. توفيق در پاره‏اى از مسؤوليت‏ها و حتّى سپردن برخى از مسؤوليت‏ها به حجاب تكيه دارد و افرادى كه بى‏حجابى پيشه مى‏كنند، توان انجام آن را ندارند. اين گروه ناگزير بايد به خويش پردازند و - چنان كه امروزه مشاهده مى‏كنيم - چاره‏اى ندارند جز آن كه انجام آن مسؤوليت‏ها را به ديگران و حتّى مردان بسپارند18. زنانى كه در پى دلربايى و جلب نظر ديگرانند و جز عرضه پيكر خود به چيزى نمى‏انديشند، هرگز نمى‏توانند غمخوار همنوع خود باشند؛ در برابر خانواده و اجتماع احساس مسؤوليت كنند و به معنويت خود و اعضاى خانواده و جامعه بينديشند. اين افراد، افزون بر آن كه خود به دليل ناتوانى يا شانه خالى كردن از انجام دادن مسؤوليت‏هاى فردى باز مى‏مانند، با روحيه و وضعيت بدنى خاص خويش محيط را آلوده و موقعيت را براى فعاليت مسؤوليت پذيرانه نامساعد مى‏سازند. بر اين اساس، بازدهى فعاليت‏هاى خانوادگى و اجتماعى را كاهش مى‏دهند و حتّى دقّت عمل را دچار اختلال مى‏كنند؛ به عبارت ديگر، اين افراد خود ناتوان مى‏مانند و ديگران را نيز از انجام دادن تعهدات و مسئوليت‏هاشان باز مى‏دارند. تحقيقات گسترده و به ويژه پژوهش‏هاى ميدانى، حاكى از افت توليد و كاهش سطح كيفيت در مراكز آلوده به افراد بى‏حجاب، بر درستى اين سخن گواهى مى‏دهد.

اسلام كه عاطل و باطل ماندن نيروهاى عظيم انسانى و غير انسانى را نمى‏پسندد، براى رسيدن به موفقيت در انجام تعهدات و مسؤوليت‏هاى فردى و اجتماعى، استعداد و شرايطى را لازم مى‏داند كه رعايت پوشش خاص يكى از آن‏ها به شمار مى‏آيد. فرد بى‏حجاب با رعايت نكردن اين شرط در واقع از قبول مسؤوليت خوددارى ورزيده، در پى خواسته‏هاى خود مى‏رود و حتّى ديگران را از انجام تعهدهاى پذيرفته شده باز مى‏دارد. بنابراين، حجاب هرگز به معناى محدود كردن حوزه مسؤوليت زن نيست. حجاب شرط موفقيت در انجام دادن مسؤوليت‏ها و سپردن برخى مسؤوليت‏ها است. انسان، با انتخاب بى‏حجابى از قبول مسؤوليت‏هاى حساس و سنگين شانه خالى مى‏كند؛ آزاد از هر تعهدى سر بار ديگران مى‏شود و مسؤوليت‏ها را به ديگران وا مى‏گذارد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: